تصمیم بزرگ
شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۱۳ ب.ظ
اولین باری که تصمیم گرفتم وبلاگ داشته باشم درست سال89 بود وقتی که توی مسابقه وبلاگ نویسی مدرسه
شرکت کردم اسم اولین وبلاگم دختران آفتاب بود خب یه مدت اونجا فعال بودم بعد تصمیم گرفتم برای خودم یه وبلاگ
شخصی داشته باشم یه وبلاگ که بتونم شعرا و نوشته های خودم و توش بزارم اونجا خیلی فعال بودم و دوستای
مجازی خوبی هم پیداکرده بودم اما بعد از یه مدت که تقریبا اکثر دوستام پسورد اونجا رو پیدا کردن تصمیم گرفتم که
رمزش رو عوض کنم که بعد از اینکار یادم رفت چی گذاشته بودم و به کلی وبلاگم و فراموش کردم .
از همون اول دوست داشتم که یه وبلاگ روزمره نویسی داشته باشم وبلاگای زیادی که با این مضمون بودن رو هم
دنبال میکردم اولین وبلاگ که نویسنده اش و خیلی دوسداشتم وتقریبا هر روز به وبش سر میزدم دنیای این روزای من
بود که بعد از یه مدت دیگه فعالیت نکرد .
بعد از اون با وبلاگای بیشتر و بهتری آشنا شدم خیلی دلم میخواست که بتونم مثل اونا بنویسم بتونم راحت حرفامو
بیان کنم فهمیدم که وبلاگ نویسی فقط نوشتن ساده ی خاطرات و چندتا شعر و مطلب زیبا و اینکه بری کامنت بزاری
وب زیبایی داری خوشحال میشم به وب من سر بزنی نیست .!!!
فهمیدم وبلاگ نویسی خیلی فوت و فن داره و باید برای متنی که مینویسی وقت بزاری خوب اون موقع بود که کاملا
اعتماد به نفسم و برای نوشتن از دست دادم فکر میکردم برای اینکه یه نویسنده یا بلاگر خوب باشی باید اتفاقای
هیجان انگیزی تو زندگیت بیوفته چیزای جالبی برای تعریف کردن داشته باشی ولی بعد دیدم که نه خب مگه چند
درصد وبلاگ نویسا تو زندگیه روزمره شون اتفاقای باحال میوفته خب بیشتر اونا یه زندگی معمولی ،مثل همه داران با
مشکلات واتفاقی خاص خودشون منتها اونا نگاهشون به این چیزا متفاوته همین نگاه متفاوته که باعث میشه حرفی
واسه گفتن داشته باشن بعد از اون خیلی سعی کردم که بیام وبنویسم حتی تصمیم داشتم که یه وبلاگ دیگه بزنم
دوستداشتم که از اول شروع کنم ولی خب ازیه طرف کنکور و از یه طرف تنبلی مانع این می شد که بیام واینجا
بنویسم و از یه طرف از خودم انتظارای خیلی بیجایی داشتم دوستداشتم مثل وبلاگ نویسای حرفه ایی قالب های
خوب درست کنم به روز باشم درباره مسائل مهمی که اتفاق میوفته اظهار نظر کنم ولی خب اینا فقط و فقط فکر و
خیال بود تا اینکه امروز واقعا تصمیم گرفتم که اگه میخوام چیزی بنویسم خودم باشم لازم نیست که خودم و با بقیه
مقایسه کنم و به اونا غبطه بخورم. :)
- ۹۵/۰۵/۰۲